داستان درباره مردی به نام رجب است که قصد دارد با دختری که از دوران کودکی به آن علاقه مند بوده است، ازدواج کند؛ برای همین نقشه ای می کشد تا او را تحت تاثیر قرار دهد اما مشکلاتی پیش می آید که او را از این مسیر به کلی دور می کند …
پس از حوادث پانزده سال پیش، برهان پسر و عروس خود را با حمله شیاطین از دست داد و به عنوان مسئول مرگ پسر و عروسش در بیمارستان روانی بستری شد. ولی؛ «موجودات آتشین» در تعقیب برهان در بیمارستان روانی محل بستری او تنها نگذاشتند.